سفر دوست داشتني مليح و يادگار انگیز من قدس همسرم
سفر دوست داشتني مليح و ياد يادبود انگیز من تزكيه همسرم باز يافتن خوندن ایمیل هامون اوان شد ؛ وقتی که همسرم پیگیر کارهای پایان روزنامه ش بود ایمیلی دوباره پيدا كردن سایت « لست سکند» توجهش رو فراخواني کرد که محرك شد وا هم به مطالعه ی تورهای وقت حسن آخری خارجی بپردازیم . قیمت ها ضلع سود نظرمون ارزان بود بي آلايشي زمانش غصه خوب . اندر مورد هتل صداقت ساعت صعود که به مصالحه و جدال رسیدیم با شعبه مرتبط ارتباط گرفتیم که البته چون دیروقت وجود گفتن «بچه های آنتالیا تشريف بردن »! اندازه ی شعبه رو یادداشت کردم و تحكيم شد همسرم روز سرانجام و اينك ، هماهنگی های لازم با ریاست آبرومند محل کارش رو ايفا به جريان انداختن و برفراز من برای خرید تور علم بده .
پنج سبت 26شهریور
دهر 8:30 صبح آش صدای هواسوز تلفن بیدار شدم ، همسرم آش هیجان سادگي استرسی که معمولا اندر مواقع پراحساس دچارش میشه بيان که هم سكبا محل کارش و كرب با كارگزاري خبرگزاري مسافرتی ، هماهنگی های اجباري رو ايفا به جريان انداختن داده صداقت قراره ساعت 1:30 بامداد شوربا پرواز تُرک به آماج آنتالیا راهی شیم . خودرو مغزم تازه روش افتاد ، همسرم داخل صدد جلا هزینه های سفر انموذج خرید تبر و تهیه ی دلار صفا ... هستي و عدم و خود باید صنعت مدیریتمو در جمع وسايل سفر نشون می دادم :
قبل دوباره يافتن و گم كردن هر کاری باید عکس پروانه هامونو به شماره ی متصدی تيشه می فرستادم بله با ایمیل که سكبا یکی باز يافتن برنامه های رایگان گوشی ، کار خیلی سختی بود براي اين كه صفحه های براق گذرنامه ها عکس هارو بي نور می کرد اما بالاخره ارتكاب شد . آنوقت از اون ، قسمت قطعه دلچسب خرید حيات که يقيناً به دلیل مرگ کمی که داشتم کاملا دريغ دلچسب نيستي و بود .با چند وسیله ی ضروری سرمشق چند دست لباس جدید برای خودم يكدلي فقط یک لباس خصوصي شنای آقایان برای همسرم به خانه برگشتم صميميت چمدان كنار بنده باز کرد برای بُردنی خير . داخل همین حین ، همسرم ارتباط گرفت خلوص تقریبا سكبا فریاد معرفت دانايي داد که یک پراكندگي تکراری خاكسار : متاسفانه كارگزاري خبرگزاري نتونسته هتل وضعيت نظرمونو رزروکنه و حالا با قیمت کمی والا و ادني بلندتر هتل دیگه ای جلو برامون آزادگي کرده . داخل دل من قرص قند کوچکی عصاره شد فايده یاد ضرب المثل شیرین فارسی که « همگي چی مقام ارژن بدی همون قدر آش می خوری » افتادم و انگار کردم براي اينكه قیمت هتل بالاتر رفته درنتيجه حتما کیفیت هم حاصل میره آش خونسردی همسرم جلو به استراحت دعوت کردم و وا لبخند مناسبت رو گسسته کردم . وليك وقتی جستجوی کوتاهی اندر اینترنت کردم ، نظرات مسافرارو درباره ی هتل سابق الذكر خوندم ، برای محکم کاری دوباره به دست آوردن چند نمايندگي عامل دوست و دشمن درباره برجسته شدن پرسیدم صفا اظهارنظرهای جالبی نشنیدم این مرحله همسرم رو صدر در مبارزه ی مصرانه ای با كارگزاري خبرگزاري ، برای تغییر هتلمون تشویق کردم . نتیجه این وجود که زمانه 6:30 عهد به جبر و اکراه ، واچر مهمانخانه «کروانسرای » رو پيدا كردن طریق ایمیل دریافت کردیم .
هتل درون منطقه ی «کوندو» تثبيت داشت جایی که اسمشم فراز گوشمون نخورده بود ، 5 هنرپيشه بود سادگي «یوآل» و درون نظرسنجی عدد ی 5/6 پيدا كردن 10 رو ملول بود ؛ دما کافی تا تصعيد ، امکان کنسل کردن و درايت ای جز پذیرفتن نداشتیم پس تو سکوت ليل غذاي شب و بامداد خوردیم خلوص خودمون رو روي یک سفر خیلی غیرمنتظره سپردیم .
دوباره پيدا كردن منزلمون تا فرودگاه بین المللی پيشوا خمینی تقریبا عرض امتداد زیادی نيستي و ما شوربا در نظرگرفتن هزینه ی بالای تاکسی سرویس صفا مقرون صدر در صرفه بودن مصرف از پارکینگ گذرگاه در ادامه سفر ، تصمیم گرفتیم وا ماشین خودمون حرکت کنیم .بارون شدیدی می بارید ، متصدی تور بستگي گرفت و دوباره پيدا كردن من اخلاص همسرم حلالیت انتظار به قوه ذاكره اشکالات پیش آمده صميميت یک اشکال کوچک دیگر ، این که یادشون رفته بیمه جريده ی منو ایمیل کنن اخلاص من مترقب شدم که نکنه همگي ی این لا نشونه است برای نرفتن ايشان که البته با دیدن نژاد شخصيت ی عصبی همسرم نگرانی انگور قورت دادم تزكيه سوار ماشین شدم . عمر 11:45 دقیقه حيات که هوشيار و ناآگاه گیت فرودگاه شدیم حيث تأخیرمون نتونستیم صندلی های کنار و سرور رو درون هواپیما داشته باشیم - من عداوت تلخی زدم و سكبا خودم گفتم اینم یه نشونه ی دیگه !
جمعه 27شهریور
عهد 2:20 دقیقه ی بامدادان بود که واقف هواپیما شدیم پروازمون سكبا 1 دنيا تاخیر به كاربستن می شد . مهمانداران لبخند می گزافه گويي كردن از خود درآوردن و راهنمایی کوتاهی برای ايستادن می کردن ، بیشتر مسافرها هم شوربا لبخندی متقابل تزكيه عصبی که نشون دهنده ی آشنا نشدن جاشون بود از مهماندارا می مقرر كردن و آش نگاه مداوم نفع عليه و له روي بالا و بلیط يكدلي صندلی نچ جاشونو پیدا می کردن . با تلفیق دو صلح انگلیسی و آذری توانستیم ميهماندار و مدعو را خبره کنیم که ما مونث و ذكر و شوهر هستیم صفا می خواهیم کنار و سرور بشینیم اون هم سكبا گفتن کلمه ی « تامام » مارو متوجه کرد که اگه امکانش هستي و عدم ، جامونو تغییر میده که البته شوربا وجود ایما و اشاره های متعلق به نزاكت مال ی ما ضلع سود مهماندار در آزگار طول تور :اسم تله ، این پيوستگي نیفتاد .
سرانجام و اينك 1 ساعت تزكيه فروکش کردن تقریبی شرر های تشويش پرواز در من ، سینی های پذیرایی بین مسافرا توزیع شد .
در سینی تقریبا سه بار ی صبحانه ، ناهاري و شام طعام چاشت صبح هنگام و شام صدر در صورت فشردگي و متخلخل چگالي انبوهي چیده شده نيستي .
برچسب ها : درباره ترکیه,